بورس تهران، موفقترین بورس جهان
مهدی رجبی*
جدیدترین گزارش فدراسیون بینالمللی بورسها (WFE) درباره وضعیت بورسهای جهان طی سالهای 2004 تا 2009 نشان میدهد، «بورس تهران» موفقترین بورس جهان طی پنج سال اخیر بوده است. این درحالی است که دیگر نامزدهای انتخابات دهم ریاستجمهوری با اعتماد به نفس فراوان بر نامناسب بودن اوضاع اقتصادی کشور تاکید میکردند. حتی یکی از نامزدهای محترم که نسبت به دو نامزد دیگر مخالف دولت چند خطی بیشتر برنامه داشت از دولت نهم بهعنوان عامل رکود بورس تهران نام برد و دولت را متهم به از کار انداختن بورس تهران کرد. علیای?حال با انتشار این گزارش باز هم دروغگویی جریان مخالف بیش از پیش آشکار شد و برگ زرین دیگری از اقدامات دولت در حوزه بازار سرمایه به تایید موسسات بینالمللی رسید. این فدراسیون با مقایسه عملکرد بورسهای مهم و معتبر جهان اعلام کرد بورس تهران در یک سال منتهی به ماه مه 2009 تنها بورس جهان بود که به رشد شاخص دست یافت.
براساس این گزارش، بورس تهران با افزایش 20?درصدی در ارزش کل بورس، ارزش آن از 48 میلیارد و 700 میلیون دلار در پایان سال 2008، به بیش از 52 میلیارد و 700 میلیون دلار در پایان ماه مه سال جاری افزایش یافته است. بر اساس این گزارش افزایش روند شاخص کل در بورس تهران در حالی رخ داده که بسیاری از بورسهای بزرگ دنیا مانند شانگهای، بمبئی، ایتالیا، آلمان، استانبول، لندن، کرهجنوبی، نیویورک و نزدک آمریکا در یک سال اخیر با سقوط چشمگیری مواجه شدهاند، به طوری که ارزش گروه بورس نیویورک بیش از 6 تریلیون دلار و بورس نزدک بیش از یکهزار و 200 میلیارد دلار کاهش داشته است. همچنین ارزش بورس توکیو نیز در این مدت یکهزار و 200 میلیارد و بورس شانگهای نیز بیش از یکهزار و 600 میلیارد دلار کاهش داشته است.
اقدامات مؤثر دولت در مقابله با آثار منفی بحران مالی جهانی، وابسته نبودن بورس کشور به بورسهایی که دچار بحران شدهاند و همچنین عرضه سهام شرکتهای متنوع و بنگاههای پرطرفدار مانند بانکهای دولتی از جمله بانکهای ملت، تجارت و صادرات از دلایل اصلی افزایش انگیزه و استقبال سهامداران و سرمایهگذاران بورس تهران در سالهای اخیر است که موجبات رشد و رونق را فراهم ساخته است.
تأکید بر حمایت از بخش واقعی اقتصاد از جمله استمهال تسهیلات بانکی برای شرکتها برخلاف رویه دولتهای قبل، افزایش تسهیلات بانکی اعطایی به شرکتها جهت توسعه و نوسازی، سرعت در پرداخت بودجه طرحهای عمرانی و همچنین ایجاد کارگروه حمایت از تولید در دولت از اقداماتی است که در تقویت عملکرد مثبت بورس تهران از آنها یاد میشود. همچنین دولت در نظر دارد تسهیلات بیشتری در زمینه امور مالیاتی برای شرکتهای بورسی فراهم کند.
بازارگردانی سهام در بورس با هماهنگی سهامداران عمده شرکتها، افزایش شفافیت اطلاعاتی شرکتها و اطلاعرسانی به بازار در زمینه سودآوری شرکتها از دیگر اقداماتی است که به رشد شاخص بورس با وجود آثار منفی بحران اقتصاد جهانی کمک کرده است. در سال 2008 میلادی نیز بورس تهران در صدر بورسهای عضو فدراسیون جهانی قرار گرفت. گزارش فدراسیون جهانی بورسها درباره عملکرد 62 بورس عضو خود در سال 2008 میلادی، نشان داد که شاخص بورس تهران با رشدی معادل 7/0 درصد در مکان نخست ایستاد و بورسهای سانتیاگوی شیلی، مکزیک، امان اردن، ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی، کلمبیا، برمودا، لندن انگلیس، نزدک ژاپن و نیوزیلند در رتبههای دوم تا دهم قرار گرفتند.
ارزش جاری بورس اوراق بهادار تهران از دسامبر 2007 تا 2008 میلادی با رشدی معادل 11 درصد به 7/48 میلیارد دلار رسید و در صدر برترین بورسهای جهان قرار گرفت.
*کارشناس بورس
روایتی از قصه سانسور شده یک جلسه
آقای کروبی بخواند
وطن امروز: جلسه تشکیل شده است. آقایان رؤسا همه در کنار هم روی مبلهای استیل نسبتا قدیمی نشستهاند. هر کدام از آقایان با خود یک نماینده هم آوردهاند. بر لب هر کدام از اینان نیز به تناوب، لبخندی ملیح میآید و میرود تا اینکه جلسه رسمیت مییابد.
یکی از حضار که بعد معلوم میشود منشی یکی از آقایان است، به آرامی و متانت دولا شده، چیزی به رئیس خود گفته و دستهای کاغذ و پوشه را روی میزش میگذارد. جناب رئیس که سیدی باابهت به نظر میرسد، با ذکر بسمالله و خواندن آیهای از قرآن درباره قسط و داد، سخن خود را آغاز میکند:
«از زمان دستور قاطع برای رسیدگی به مفاسد کلان اقتصادی تا کنون چندین جلسه توسط شما آقایان و بنده تشکیل شده است. چیزی که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده و معضل کلی برنامههای این ستاد برای مبارزه با مفاسد است، عدم باور مبارزه از جانب خود ماهاست. متأسفانه مشکل مفاسد اقتصادی امروز دامنگیر خود ما هم شده است و با این جلسات، ما تنها در حال درجا زدن هستیم لذا به نظر من، بهتر است در این جلسه بیشتر درباره اصلاح خودمان و اطرافیانمان بحث کنیم که چرا این بلا دامن ماها را گرفته و چه کنیم که از آن رهایی یابیم...».
رئیس جلسه همچنان در حال گفتن است که دیگر عضو سهگانه جلسه که شیخ جاافتادهای هم هست و در خلال سخنان رئیس جلسه، چانه را جلو داده، چشمانش را تنگ کرده و به دقت به صحبتهای وی گوش میداد، بدون مقدمه و طوری که انگار زبانش را در دهان گرد کرده و سخن میگوید، با صدای خشدار به سخنان رئیس اعتراض کرده، دیگر عضو اصلی ستاد مذکور که او هم سیدی میانسال است را خطاب قرار داده و میگوید: «منظور ایشون چیه؟ من فکر میکنم ایشون با منظور خاصی این حرفا رو میزنن. جناب آقای [...]! لطف کنین یه کم شفافتر حرف بزنین. ما اینجا جمع شدیم مشکل کشور رو حل کنیم، نه اینکه به همدیگه تیکه بیایم. شفافتر آقا، شفافتر» . رئیس جلسه که معمولا صورتش آمیخته به یک خنده عادتگونه است، کمی ملیحتر میخندد و رو به این شیخ کرده و میگوید: «حاج آقای [...]! من منظور خاصی ندارم. فقط در راستای دستور جلسه میخواستم عرض کنم که اگه قراره مردم رو به تقوا و پرهیزکاری سفارش کنیم، بهتره اینرو اول از خودمون شروع کنیم».
شیخ مزبور بدون آنکه از عصبانیتش کم شده باشد همچنان با زبان گرد شده در دهان و چانه پیش آمده از صورت و در حالی که هر دو دست خود را با شتاب تکان میدهد، ادامه سخنان رئیس را قطع کرده و میگوید: «نه آقا! من که هالو نیستم. ما اومدیم خیلی مسالمتآمیز و اصولی راهکار برای اداره کشور ارائه بدیم، ولی شما ظاهرا تحت تأثیر القائات دستگاه عریض و طویل خودتون قرار گرفتید و این نمایشهای همهشبه تلویزیون رو هم میخواید به اینجا بکشونید. اصلا من به همین نمایشهای شما اعتراض دارم و بهتره که تو همین فرصت اونا رو مطرح کنم. همین آقای [...] (اشاره به سید میانسال جلسه) در جریان اعتراض بنده هم هستند و البته اگه ایشون هم اعتراضی دارند بهتره همینجا مطرح کنند. من از زمان امام مورد وثوق ایشون بودم، همه مردم و مسؤولان هم شاهد هستند. یه آدم انقلابی و مبارز. حالا شما بدون در نظر گرفتن جایگاه بنده و اقبالی که نسبت به من وجود داره این خیمهشببازیها رو تو تلویزیون راه انداختید که چی بشه؟! (باز هم خطاب به سید میانسال جلسه) ببینید! اگه من اون روز اومدم خدمت شما و گفتم این جریانات از جاهای دیگه داره هدایت میشه واسه همین چیزاس. حالا ما اومدیم اینجا که این حرفا رو بشنویم!» رئیس پیش از آنکه شیخ حرف خود را ادامه دهد، خطاب به دو عضو دیگر ستاد میگوید: «اولا که بنده منظور خاصی نداشتم، در ثانی، شما هم بهتره آرامشخودتون رو حفظ کنید که موضوع اصلی جلسه رو پی بگیریم».
شیخ باز هم در صحبتهای وی پریده و میگوید: «چه جلسهای آقاجان؟!»
سید میانسال نیز در حالی که انگشت سبابه و اشاره دست راست خود را از دو طرف لبش به پایین خطوط خاکستری ریش خود میکشد، در تأیید اعتراضات شیخ میگوید: «بنده هم ممنون میشم که این جلسه رو وارد مباحث جناحی و بازیهای معمول سیاسی نکنیم و به امور محوله برسیم. شما هم اگه موضوعی ذهنتون رو مشغول کرده، بهتره اون رو همینجا مطرح کنید که مسائل پیچیدهتر نشه که دیگران از اون سوءاستفاده کنند». رئیس جلسه، با همان متانت قبلی و لبخندی که حالا دیگر کمی تصنعی به نظر میرسد، میگوید: «والله ما نمیخواستیم اشاره مستقیمی به برخی موضوعات بشه. بنده وظیفه داشتم ولو در لفافه بعضی مهمات رو به عرض آقایون برسونم اون هم بنا بر وظیفه دینی خودم. ولی حالا اگه شما اصرار به این مسأله دارید که موضوع بازتر بشه، بنده هم مانعی نمیبینم. فرد غریبهای هم در بین ما نیست. اون دوربین هم متعلق به خود قوه است که برنامه ضبط شده رو با اعمال نظر ما برای بخشهای خبری سیما میفرسته». رئیس سری چرخانده و منشی خود را که در طرف دیگر سالن نشسته فرامیخواند. منشی مثل قبل کمی خم میشود تا صدای آرام رئیسش را بهتر بشنود. چند لحظهای چند جمله رد?و?بدل میشود و سپس منشی با احترام از سالن بیرون میرود. فضای جلسه خیلی سنگین شده و حضار همگی در سکوت به سر میبرند. چند لحظه بعد، منشی همراه با یک دستگاه ضبطصوت متوسط و نوار کاستی که در قابش قرار دارد وارد سالن میشود. از رئیس اجازه گرفته آن را در نزدیکی محل استقرار سه عضو این ستاد قرار داده و دو شاخه برقش را هم به جعبه سیار تقسیم برق دوربین تصویربرداری میزند. بعد کاست به دست در همانجا منتظر دستور رئیس میماند. رئیس اینبار با لحنی جدیتر که دیگر خندهای هم با آن همراه نیست، رو به دو عضو ستاد کرده و میگوید: «بنده خیلی مایلم مسائل بدون آنکه به مچگیریهای سیاسی آغشته بشه و رسانهها هم از اون مطلع بشوند، در بین خود ماها حل و فصل شه. ولی بعضی اوقات این موضوعات بهقدری پیچیده میشه که ما رو مجبور میکنه مستقیما به برخی حوادث اشاره کنیم. نمونهاش همین مکالمهایه که حاج?آقا [...] باید بیشتر از ما تو جریانش باشند. ولی متأسفانه تو هفته گذشته ایشون تمام توانشون رو گذاشتند و از تریبون مقدس مجلس هم علیه قوه ما اقدام به سمپاشی کردند و حالا هم این حرفا رو میزنند». بعد رو میکند به منشی خود و ادامه میدهد: «آقای چیز! این نوار رو بیزحمت روشن کن... صداش هم کمی زیاد بشه». شیخ همچنان که چانه خود را جلو داده، با حالتی عصبی به ضبطصوت خیره مانده و با ریش خود، ور میرود. سید میانسال هم در حالی که یک ور روی مبل استیل محل جلوس خود تکیه داده، چانهاش را روی دست خود قرار داده و حالت انتظار به خود گرفته است. صدای ضبطصوت با کمی آمبیانس و خش-خش همراه است. مکالمهای که جملات اولش رد شده و حالا صدای زنی نسبتا میانسال از آن شنیده میشود. «...ما همه مدارک رو از بین بردیم. حالا دیگه هیچ مدرکی وجود نداره. هم اون 300 میلیون تومن و هم اون 200 میلیون تومن. شما هم بهتره همه چی رو کتمان کنی. یعنی به نفع خودته که این کار رو بکنی».
از آن طرف تلفن صدای جوانی به گوش میرسد که سعی میکند صدایش فقط برای مکالمهکننده قابل تشخیص باشد: «خب حاج خانوم! من که این چیزا رو تو دادگاه گفتم. یعنی چی که من همه چی رو کتمان کنم. من اعتراف کردم...».
باز زن ادامه میدهد: «آقای جزایری! این دیگه مشکل ما نیست، حاجآقا هم حواسش جمع جَمعه. ما با بانک هم هماهنگیم. اونجا هم دیگه مدرکی پیدا نمیشه. شما هم میتونی تو دادگاه بعدی بگی که همه اون حرفها رو تحت فشار زدی. حاجآقا هم البته از موضع شما حمایت میکنه. امروز هم تو مجلس حسابی این مسأله رو زیر سوال برد ولی حالا ادامه این موضوع به خود شما بستگی داره».
مرد جوان ادامه مکالمه را دنبال میگیرد: «خانوم [...]! آخه من...».
در حینی که این صداها از ضبط صوت شنیده میشود، شیخ حالت تهاجمی به خود گرفته، از جای خود جهیده و سعی میکند با همان شتاب و عصبانیت به سمت رئیس جلسه حملهور شود که با یک شوک ناگهانی که همراه با صدای عجزآلودی است، به طرفی افتاده که همزمان نیز منشی رئیس با تر و فرزی خاصی مانع زمین خوردن وی میشود. عمامه شیخ به طرفی میافتد. حضار همگی سعی میکنند خود را به شیخ برسانند. با دستور رئیس چند نفر از پیشکاران حاضر در سالن زیر بغل و پاهای شیخ را میگیرند تا به بیرون سالن ببرند. رئیس از همانجا فریادگونه به آنها میگوید: «بهداری، ببرینشون بهداری قوه. سریع آقا، سریع».
در حالیکه همه سر پا ایستادهاند، سید میانسال در حالی که رنگ سفید صورتش به سرخی و زردی گراییده و با لحنی خشمگین میگوید: «این چه کاریه آقای [...]؟! این چه وضعیه؟! شما به چه حقی صدای مکالمه خانوم ایشون رو شنود کردید؟ این کار شما عین مفسدهاس. اون وقت یه همچین جلسه مسخرهای هم به پا میکنید که جلوی چی رو بگیرید؟»رئیس جلسه که حالا کمی هم مضطرب به نظر میرسد و سعی میکند همچنان با وقار باقی بماند، پاسخ میدهد: «اجازه بفرمایید آقای [...]! اجازه بفرمایید. کمی به اعصاب خودتون مسلط بشید. هیچکار ما هم مفسده نیست. قاضی پرونده قانوناً مجازه که تمام مکالمات متهمش رو شنود و ثبت و ضبط کنه. این مورد هم بنا بر اون اختیاری که قانون بهش داده انجام شده
و ...». در حالیکه این دو در حال جر و بحث هستند و دیگران نیز یا به اینها نزدیک شدهاند یا با مجاوران خود مشغول تبادلنظرند، یکی از حضار شتابان به سمت دوربین میدود و خطاب به تصویربردار میگوید: «خاموشه؟ دوربین خاموشه؟» و پیش از آنکه صدای تصویربردار شنیده شود، صفحه سیاه میشود...!
مرگ اصلاحات رادیکال
آقای کوهکن! با توجه به ششمین شکست پیاپی اصلاحطلبان در انتخابات مختلف اخیر که آخرین آن انتخابات دهم ریاست جمهوری است، به نظر شما مهمترین دلیل عدم اقبال عمومی به این جریان چیست؟
از قبل هم صحبت میشد که بعضی از شعارهای تند سیاسی گروههای دوم خرداد و اینکه همه مطالبات مردم را خلاصه در مطالبات سیاسی کنیم، منطبق با واقعیتها نیست و روزی این نظرسنجیها و نظرسازیها که مبتنی با واقعیت نیست، واقعیت اصلی و مطالبات اصلی مردم را به این گروه نشان خواهد داد. این انتخابات به نوعی دوباره این دیدگاه را تایید کرد. یکی از کاندیداهای محترم در این انتخابات، همه شعارهای خود را روی مباحث سیاسی، آنهم بهطور کاملا باز و بیپرده و صریح گذاشت و کسانی نیز که در این بخش برای حمایت از این فرد آمدند، از نظر تنوع اندیشه و تفکر مشخص بود که کسانی هستند که صبغه و سابقه تفکراتشان در قبل، صرفا مطالعات سیاسی بوده است.
شعارها هم از نظر نگاه به قانون اساسی، تغییر این قانون و شعارهایی در این فضاها و در فضاهای مطالبات سیاسی بود، شما به رویکرد مردم توجه کنید و ببینید که چطور این مطالبات را پس زدند و نپذیرفتند.
یعنی تنها شعارهای مطرح شده و نگاه سیاسی به مطالبات مردم باعث شکست این گروه شد؟
چند فاکتور است که هر جریانی را به انزوا میبرد. نخستین فاکتور و دلیل، تندروی است. دلیلش هم این است که ذات انسان از کندروی خوشش نمیآید و قاطبه مردم از تندروی بیزارند.
رادیکالسازی فضا با ذات انسانها سازگاری ندارد. کسانی که ماجراجو هستند و از فضاهای رادیکالی خوششان میآید، از اقلیت هستند و هیچ اکثریتی از این فضای رادیکالی استقبال نمیکند.
و همین تندروی باعث فاصله گرفتن از مطالبات واقعی مردم میشود.
فاصله گرفتن از یک اندیشه دقیق و صحیح از مطالبات مردم از دیگر دلایل انزوای گروههای سیاسی است. مثال این است که جمعی مطالبهای از یک به اصطلاح رهبر اصلاحات یا نامزد اصلاحطلب دارند و این فرد با وجود اینکه تریبون افکار عمومی را در اختیار دارد، حرف دیگری میزند. اینجاست که پس از مدتی مردم از این افراد که مطالبات خودشان را به جای مردم مطرح میکنند، رویگردانی میکنند و به دنبال کسی میروند که احساس کنند مطالبات آنها را به زبان میآورد.
در این انتخابات دیده شد که اصلاحطلبان برای رسیدن به قدرت از سازوکار توجه به قانون استفاده کردند و بعد که موفق نشدند، آن را شکستند. این بیتوجهی به قانون در مواردی که باید به آن توجه کنند، از دیگر
دلایل نیست؟
یکی دیگر از نکات و فاکتورهایی که گروهها را به انزوای سیاسی میکشاند، این است که اگر کسی داخل نظام خواست بازی کند، این سازوکار خودش را دارد. سازوکار هم توجه و اعتقاد به قوانین و اصول اصلی نظام است. در واقع نباید این افراد که با قبول کردن قانون و شعار توجه بیشتر به قانون پا به عرصه انتخابات گذاشتند، قانون را به دو قانون خوب و بد تقسیم کنند. افرادی که بازی سیاسی در داخل نظام را میشناسند، نگاههای دوگانه ندارند و میگویند ما چون میخواهیم داخل نظام بازی کنیم، قواعد بازی در داخل نظام را میپذیریم و همه قوانین را چه قانونهایی که خود وضع کردهایم و چه قوانینی که مخالفان ما تصویب کردهاند، قبول داریم. مصوبات مجالس ششم، هفتم و هشتم را در یک سطح می پذیریم و زیر سقف نظام و قانون اساسی قرار میگیریم. اگر من جایی شعار این را بدهم که زیر سقف قانون عمل کنم و ابراز آمادگی برای اجرای این قانون کنم اما در عمل سهواً یا عمداً چیزی خلاف این باشد، اتفاقات دیگری میافتد که مرا از بدنه نظام جدا میکند.
کسی که مدعی است، سیاسی است و مسائل سیاسی را میفهمد از هرگونه اقدامی که آثارش منجر به اقدامات رادیکالی در جامعه میشود، خودداری میکند.
اما این افراد معتقدند، خودشان حرکات غیرقانونی و تحریککننده را انجام ندادهاند.
گاهی اوقات لازم نیست خودمان صراحتا مردم را تحریک به اقدامات رادیکالی کنیم اما مطالبهای را به عنوان رهبر یک حزب و لیدر یک جریان یا نامزد ریاستجمهوری مطرح میکنیم که این مطالبهای که ظاهرش آرام است و مشکلی ندارد، وقتی به بستر اجتماعی میرود، چون قابل کنترل نیست، اتفاقات دیگری میافتد. به هر روی کسی که مدعی است سیاسی است و مدیر و مدبر است، هر جملهای که میگوید آثار کوتاه مدت و بلند مدت آن را در نظر دارد و منجر به ایجاد اغتشاشات و حرکتهای رادیکالی نمیشود. مجموعه اینها را که کنار هم بگذارید، میبینید همین مجموعه عوامل باعث میشود عدهای در رأس کار و خدمت بمانند و عده دیگری برای مدتی طولانی از صحنه خدمت خارج شوند.
با این توضیحات، پیشبینی شما از سرنوشت جبهه دوم خرداد و اصلاحات چیست ؟
اگر امر اصلاحات یعنی بسامان کردن امور را یک تفکر جاری و ساری بدانید، این اتفاقاتی که افتاده میتواند پالایش خوبی باشد که افرادی که میتوانند زیر سقف نظام و با همین قوانین و نهادهای نظارتی کار کنند، بهطور صحیح و درست امر به سامان کردن امور را دنبال کنند، اینها اصلاحات را اداره خواهند کرد و در جامعه به پیش خواهند برد.
اما اگر امر اصلاحات ما را مشخصا به سمت و سوی شخص پرستی ببرد و آن را خلاصه در اشخاص بکنیم، باید بگوییم، فاتحه معالصلوات. این اصلاحات به معنایی که این افراد در نظر دارند و اصلاحاتی که به معنای باقی ماندن این افراد در کارهای اجرایی است، مدتهای زیادی است که مرده و دیگر در اداره کشور سهمی ندارد. من فکر میکنم عقل و تدبیر اقتضا میکند بگوییم اصلاحات باید به عنوان تفکری که قبول داریم به معنای اینکه باید دقیقا عدهای ذهنشان بسامان کردن امور باشد، در کشور همچنان جاری است، به جد پیگیری میشود و این مساله با شخصپرستی و گروهپرستی جداست.
نباید امر اصلاحات را یک ماشین یا قطار مشخصی ببینیم که به دست شخص یا گروه خاصی اداره میشود. اصلاحات را باید یک جریان صحیحی ببینیم که یک ریشه و جریان استواری دارد که این ریشه نیز در مبانی و آموزههای دینی ما قرار دارد و باید گفت، اگر کسی تا به حال چنین فکری نداشته، اشتباها سوار بر این قطار بوده و بهطور طبیعی جریان او را از این قطار پیاده خواهد کرد و این شخص به اشتباه اسم خود را اصلاحطلب گذاشته است.
البته اینچنین نیز نباید فکر کنیم که جریان اصلاحات با کنار رفتن یک فرد که پیش از این او را رهبر اصلاحات می دانستیم یا عمل غلط و اندیشه غلط یک فرد یا یک گروه، تمام میشود و اگر این تفکر را داشته باشیم بیانگر این است که از اول اشتباه میکردیم.
اخیرا مجموعهای از مکاتبات اداری شمسالدین محمد شیرازی ملقب به خواجه حافظ در یک جنگ قدیمی یافت شده است که از نظر نکات بسیار باریک تاریخی متضمن ارزشهای فراوانی میباشد. این نامهها توسط جمعی از دانشجویان دورههای مختلف تحصیلی در رشته ادبیات به عنوان تز فوقلیسانس و دکتری استخراج و تحویل جناب استاد شده است تا در آیندهای نزدیک توسط موسسه انتشارات دولتی به عنوان یکی از تحقیقات بیبدیل استاد، چاپ، توزیع و پس از نافروش ماندن، تا سالیان سال به عنوان یک اثر علمی- ادبی- تحقیقی و هنری با ارزش و کم نظیر در انبار موسسه نگهداری شود. به منظور آشنایی دانش پژوهان با شیوه نامه نگاری این شاعر نام آشنای قرن هشتمی و نیز اطلاع از دغدغههای ذهنی این عزیز از دست رفته، گزیدهای از این نامهها را همراه با پاسخهای مسئولان قرن هشتمی سازمانهای اداری مربوط، عیناً نقل میکنیم.
با عرض سلام و ابراز خرسندی از اقدامات اخیر آن ریاست محترم مبنی بر بازگشایی و گسترش بیش از پیش اماکن و موسسات تامین کننده رفاه عمومی، علیالخصوص ورزش قهرمانپرور بیلیارد، به استحضار میرساند:
بود آیا که در میکدهها بگشایند؟
گره از کار فرو بسته ما بگشایند؟
با ارادت: شمس الدین محمد، ملقب به خواجه حافظ
ضمن عرض سلام و تحیات لازم، بهاستحضار میر ساند، بازگشایی امکنه مورد نظر جنابعالی، تا اطلاع ثانویی در دستور کار این اداره قرار ندارد. علیهذا چنانچه تصمیمات جدیدی در ارتباط با بازگشایی اینگونه اماکن، اخذ گردد، مراتب از طریق رسانههای همگانی به اطلاع عموم خواهد رسید. در خاتمه به اطلاع عالی میرساند که علیرغم اعمال محدودیتهای اخیر در مورد ساعات کار کافه رستورانها و مکانهای مشابه، تردد آن سرور ارجمند در تمام ساعات شبانه روز و به کلیه مکانهای قابل تردد که عمدتا به منظور گرهگشایی صورت میپذیرد، مورد وثوق این اداره بوده و اطمینان میدهد که حداقل در مورد جنابعالی و همراهان، هیچگونه ممانعتی اعمال نمیشود.
با تشکر- از طرف رییس اداره اماکن
پیرو مذاکرات شفاهی با کارشناسان آن اداره محترم، پیرامون اشیا و افراد گمشده مرتبط با اینجانب، همانگونه که مقرر فرمودند، فهرست این افراد و اشیاء کتباً ارائه؛ امید است نسبت به بازیابی فقرات مفقوده، سعی جمیل معمول گردد.
1- عقل دیوانه شد، آن سلسله مشکین کو؟
2- دل ز ما گوشه گرفت، ابروی دلدار کجاست؟
3- باز پرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده، سرگشته، گرفتار کجاست؟
4- ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بییار مهیا نشود، یار کجاست؟
ایضاً متمنی است دستور فرمایید در مورد دو فقره ذیل نیز مهما امکن ، تحقیقات لازم انجام پذیرد:
الف- گلبن عیش میدمد، ساقی گلعذار کو؟
ب- باد بهار میوزد، باده خوشگوار کو؟
قبلاً از مساعدتی که در این زمینه میفرمایید صمیمانه سپاسگزاری میشود.
با احترام: محمد حافظ شیرازی
با پوزش از تاخیر در پاسخگویی به درخواست جنابعالی، بهاطلاع میرساند که مطابق گزارش مسئول انبار اشیای پیدا شده و بر اساس کاردکسهای موجود، هیچگونه سلسله مشکین و ابروی دلدار و باده خوشگوار و نیز هیچیک از انواع دل، اعم از غمزده و سرگشته و گرفتار، در انبار موجود نمیباشد. در مورد دو فقره درخواستی دیگر، مشتمل بر یار و ساقی گلعذار، به نظر میرسد که متاسفانه به علت دریافت آدرس عوضی، اشتباها به این سازمان مراجعه فرمودهاید. بدیهی است در صورت پیدا شدن هر یک از اشیای گمشده متعلق به جنابعالی، مراتب با پست تصویری به آدرس شیراز- حافظیه، اعلام خواهد شد.
رییس اداره اشیاه گمشده- امضاء
رییس افتخاری هیئت مدیره سازمان خیریه عمومی
ضمن تبریک و تهنیت به مناسبت انتخاب و انتصاب مجدد جنابعالی به ریاست هیئت مدیره سازمان خیریه، بجاست که از صمیم قلب به شما عرض کنم که:
ای صاحب کرامت، شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن، درویش بینوا را
به تاریخ اول سنبله – ارادتمند: حافظ شیرین سخن
حاشیه 1- تحقیق کنید که این آقا کیست و چرا این نامه را نوشته است. امضا ناخوانا.
حاشیه 2- شاعر است. با حاجی قوام ارتباط کلی دارد. از قصیده ارتزاق میکند.
ماده تاریخ هم خواسته باشید، میسراید. امضا ناخوانا.
حاشیه 3- جواب منفی بدهید. احترام آمیز باشد. امضا ناخوانا.
ضمن اعلام وصول نامه مورخ اول سنبله آن شاعر گرامی، با نهایت شرمندگی به استحضار میرساند که متاسفانه کلیه اعتبارات این سازمان در سال جاری هزینه شده و تا اطلاع ثانوی پرداخت هیچ گونه کمکی اعم از نقدی و غیر نقدی امکانپذیر نمیباشد.
رییس هیئت مدیره و مدیر عامل- قلقچی
اینجانب خواجه شمسالدین محمد، ولد مرحوم محمد بن محمد، شهرت حافظ شیرازی، ملقب به لسان الغیب، متولد و ساکن شیراز، شغل: ادیب و محقق و شاعر و جویای کار، در مورد نحوه واگذاری ششدانگ کل مساحت مناطق مسکونی و اراضی داخل و خارج محدوده خدمات شهری، به انضمام کلیه ابنیه و مستحدثات و اشجار و معادن و قنوات و انهار و نیز اراضی موات و حوضه آبریز شهرهای سمرقند و بخارا واقع در شرق شهر توس، مراتب ذیل را به اطلاع عموم میرسانم:
خواهشمند است در صورت موافقت آن ترک شیرازی با شرایط اینجانب و عدم وجود منع قانونی، نسبت به انتقال قطعی اسناد مالکیت دو شهر مزبور به نامبرده، با اسقاط کافه خیارات، اقدام عاجل معمول فرمایید.
تحریر شد- حافظ شیرازی
رونوشت: اداره ثبت اسناد سمرقند- جهت اطلاع و اقدام لازم.
رونوشت: اداره ثبت اسناد بخارا- جهت اطلاع و اقدام لازم.
حاشیه 1- آقای برغایی. لطفا سوابق را ضمیمه فرمایید. اسدی.
حاشیه 2- در بایگانی شیراز سابقه ندارد. برغایی.
حاشیه 3- به ایشان تفهیم کنید که باید در محل وقوع ملک هبه نامه مشروط تنظیم کند. مراتب را به ادارات ثبت سمرقند و بخارا نیز اطلاع فرمایید. اسدی.
حاشیه 4- مذاکره شد. نامبرده ترس شدید از مسافرت دارد و حاضر به ترک شیراز نمیباشد. سمرقند و بخارا نیز متعلق به خرده مالک است و ادعای مالکیت نامبرده نسبت به دو شهر مذکور، غیرمستند و فاقد وجهه قانونی است. پرونده به قسمت بایگانی راکد تحویل شود. برغایی.
[به کلی سری]
همانگونه که استحضار دارید، حضرت خواجه همایونی، این دو روزه مصمم به ازداوج بوده، لکن به ملاحظه رعایت بعضی مسائل امنیتی، از اعلام تاریخ دقیق عروسی احتیاطاً طفره می روند. مراتب در شورای امنیت جشنها مطرح شد؛ ریاست محترم شورا طی یاداداشتی که فتوکپی آن ضمیمه است، امر و مقرر فرمودند: جناب حافظ را بگویید بنا به سابقه موانستی که با حضرت خواجه دارند، تاریخ دقیق را به لطایف الحیل از ما فیالضمیر ایشان انکشاف نموده، به اداره کل تشریفات برسانند تا نسبت به ارسال دسته گل و ایجاد سورپریز برای ذات همایونی، اقدام به موقع معمول گردد.
رییس اداره کل تشریفات سلسله آل مظفر- امضا
ریاست محترم اداره کل تشریفات
[محرمانه/ مستقیم]
حسبالامر با خواجه همایونی در محفل خصوصی مذاکره و تخلیه اطلاعاتی انجام شد که خلاصه صورتجلسه آن به شرح ذیل تقدیم میشود:
اگر چه بنده تلویحاً به ایشان عرض کردم که:
معهذا گمان نمیکنم که ایشان قبل از رفع قران تحسین که ارتفاع آفتاب به حد اعلای خود میرسد، اقدام به حجله بفرمایند.
لسان الغیب
کد: 182 ل. غ. ش. امضا محفوظ
پاورقی:
1- چنین است در کلیه نسخ غیر معتبر.
نسخ معتبر: کی به سر حجله میرود؟
رقیمه پیوست که با مرکب چین بر روی کاغذ خانبالیغ به خط تحریری دو دانگ نوشته شده، شب گذشته در حوالی سر آب رکن آباد بر روی دیوار کاروانسرا خرابه الصاق ، که توسط گزمه عبوری کشف و عیناً جهت هر گونه عکسالعمل مقتضی به پیوست تقدیم میگردد.
جاننثار- حاجی قوام
شبنامه
پینوشت:
جناب آقای حاجی قوام! هم از سیاق شعر و هم از نحوه امضا چنین مستفاد میشود که کار، کار حافظ علیه ما علیه است. لطفاً در حد مقدور ترجیحاً از محل صرفهجویی هزینههای غیر مترقبه، کارسازی فرمایید. در هر حال مراقب باشید که از ردیف بودجه سال جاری بالا نزند.
امضا: شاه شجاع
با سلام و تحیت فراوان پیرو مذاکرات حضوری روز یک شنبه (دیروز) دایر و چگونگی تکثیر و توزیع دیوان کامل اینجانب مشتمل بر غزلیات، مثنویات، قصاید، قطعات، رباعیات و الحاقیات، همچنانکه امر و مقرر فرمودید، نمونههایی از اشعار غیر فرمایشی اینجانب که به اسلوب غزل سروده شده است، جهت مطالعه و ارزیابی آن سرور گرامی، به توسط میرزا باشی تقدیم، امید است که مورد عنایت خاصه قرار گیرد:
هذا له
خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز
پیشتر زانکه شود کاسه سر خاک، انداز
چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است
بر رخ او نظر از آینه پاک انداز
به سرسبز تو ای سرو که گر خاک شوم
ناز از سربنه و سایه بر این خاک انداز
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند
پاک شو اول و پس دیده در آن پاک انداز
و له ایضاً
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگان
بعد از این خرقه صوفی به گرو نستانند
ایضاً له
خدا را از ای نصیحت گو، حدیث ساغر و می گو
که نقشی در خیال ما، از این خوشتر نمیگیرد
بیا ای ساقی گلرخ، بیاور باده رنگین
که فکری در درون ما، از این بهتر نمیگیرد
چه خوش صید دلم کردی، بنازم چشم مستت را
که کس مرغان وحشی را، از این خوشتر نمیگیرد
و له ایضاً
هر آنکو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد
به خواری منگر ای منعم ضعیفان و نحیفان را
که صدر مجلس عشرت گدای رهنشین دارد
و گر گوید نمی خواهم چو حافظ عاشق مفلس
بگوییدش که سلطانی گدایی همنشین دارد
و ایضاً له
دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
که چو سر و پای بند است و چو لاله داغ دارد
سر ما فرو نیاید به کمان ابروی کس
که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد
من و شمع صبحگاهی سزدار به هم بگرییم
که بسوختیم و از ما بت ما فراغ دارد
قبلاً از عنایتی که حسب دستور آقای حاجی قوام به اینجانب میفرمایید، کمال تشکر را دارد.
با ارادت
محمد بن محمد بن محمد
المدعوّبه خواجه شمسالدین حافظ شیرازی
حاشیه 1- نامه خواجه حافظ است. تقاضای تکثیر دیوان اشعار دارد. ضمناً همانطور که خاطر عالی مستحضر است، دیوان مرحوم کسایی مروزی، به علت عدم تکثیر به موقع، مفقود و در حال حاضر جز ابیات پراکنده از نامبرده در دسترس نمیباشد.
میرزا باشی.
حاشیه 2- اجمالاً مطالعه شد. مضامین و قوافی مکرر بسیار دارد. محققان حال و آینده، البته ملتفت این نکته نیستند، لکن مردم کوچه و بازار ، صناعات بدیعی و قواعد بدیهی این مقوله را میدانند و توقع شعر درست دارند. یک نسخه پاکیزه از «المعجم فی معابیر اشعار العجم» که به توسط سلطان الخطاطین به تازگی نویساندهایم، در وجه ایشان کارسازی کنید. به محققان حال و آینده نیز یک نسخه برسانید. کتاب را در نوبت تکثیر قرار دهید. پیش پرداخت نیز بپردازید. کل مبلغ از 12% قیمت پشت جلد فراتر نرود، لکن قرار داد تیپ که فردا به استناد آن برود در دادگاه و انجمن صنفی شکایت کند به هیچوجه امضا نکنید. یکی دو غزل را که نمکی دارد من علامت زدهام؛ چند تایی هم خودتان منتخب کنید، مسوده بدهید به علیخان تجویدی که مصور کند. سفارش کنید که در ترسیم شکل جام و قدح و خمره و شاخه نبات، نهایت احتیاط را مرعی دارد و طرفین را نیز در زیر درخت بید، بیش از حد ولو نکشد.
امضا: طبع الملک
از خداخواستم عادتهای زشت راترکم بدهد.
خدا فرمود: خودت باید آنها را رها کنی.
از او خواستم فرزند معلولم را شفا دهد.
فرمود: لازم نیست ، روحش سالم است ،جسم هم که موقت است .
از او خواستم که لا اقل به من صبر عطا کند.
فرمود: صبر ، حاصل سختی و رنج است. عطا کردنی نیست ، آموختنی است.
گفتم مرا خوشبخت کن.
فرمود: نعمت از من خوشبخت شدن از تو.
از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند.
فرمود: رنج از دلبستگیهای دنیا جدا و به من نزدیکترت میکند.
از او خواستم روحم را رشد دهد.
فرمود : نه تو خودت باید رشد کنی. من فقط شاخ و برگ اضافیات را هرس میکنم تا بارور شوی.
از خدا خواستم کاری کند از زندگی لذت کامل ببرم.
فرمود: برای این کار من به تو ، زندگی دادهام.
از خدا خواستم کمکم کند همان قدر که او مرا دوست دارد ، من هم دیگران را دوست بدارم.
خدا فرمود: آها ، بالاخره اصل مطلب دستگیرت شد !